مقام زن مقام مادر است4
حسن پیمان حسن پیمان


 

چرازن را مادر خطاب میکنند؟

طرح مسئله

 باور نویسنده*

زن فروشی دردوران زمامداران قبایلی*

آئین حسادت وعیبجوئی*

باور صاحب این قلم بمقام مادری:- افزون برآنچه که گفته آمد؛واژۀ "مادر" ویا موجودی چون مادرکه نهایت مقدس وپاک ونعمت بزرگ اشرف طبیعیست ویک تحفۀ گرانبها وگوهر بی همتا ونازنین بی بدیل مهربان ودلسوز بی شائبه ونهایت عزیز وارجمند است ومقام بسیار والاعظمت وگرامی را دارا میباشد. ! بناأ ؛  الف:_  زنانرا اکثرآ مادر میگویم، مادر گفتن عادت من است؛ بخصوص هرزمانیکه زن مسن وموی سفیدی را میبینم بمجرد برخورد با او؛ هرگاه آشناباشد یاتصادفی برایش مادر خطاب مینمایم.حتا برخی اوقات دختران خرد سال را نیز"مادرجان"ویا"بی بی جان"صدامیکنم وحتا اکثر اوقات دختر خود را"مادرم" صدامیکنم واین سنت ویا عادت پسندیده درجامعۀ ما در اکثر مناطق هم معمول ومروج است. ویگانه حرف وکلام شائیسته برای زنان واژۀ"مادر"را برگزیده ام. که کلمۀ مادر نمادی از حرمت واکرام ولطف ومهربانی است. واین حرمت واکرام اساسأ ازمقام والا وبا شکوه وزیبندۀ مادر بدون هیچ معیارسازیها وجانبداریهای سیاسی- اجتماعی -عقیدتی واتنیستی ریشه میگیرد.زیرا؛ با مادر گفتن به زنان؛ خودرا مجرم وگنهکار احساس نمیکنم؛ وحتا باعث آرامش روحی وروانی خود میدانم؛ که این روش من نیز شاید بیشتر از محرومیت من درقبال بسا محرومیتهاهای دیگر اقتصادی-اجتماعی سیاسی وغیره؛  محرومیتهای دیگر از مهر ومحبت کانون خانوادگی ونوازش مادری که از طفولیت پدر ومادر خود را ازدست داده بودم  شاید ریشه ومنشأ بگیرد!-و اصلأ از مادر گفتن زنان  ننگ وعار ندارم .ا

 ب : _   وحتا بسا کسان دیگری را نیز دیده ام که زنانرا مادر گفته صدا میکنند. این عادت وسنت را نیز به خود پسندیده میبینم که در جامعۀ ما نیز به شکل پسندیدۀ آن جاریست؛ در حالیکه در این جامعه هر نوع عادات ورسم ورسوم وسنتهای پسندیده وناپسند نیز جاریست؛ حتا زن فروشی  یعنی مادر فروشی نیز دربرخی مناطق شرقی کشور یک عنعنۀ میراثی بوده است.ا

 ت  :  _  هرگاه کسی ویا حسودی ویا منفی بافی ویا کم دانشی ؛ بخاطر مادر خطاب نمودن به یک زن؛ از موضعگیریهای( سیاسی؛گروهی،قومی وقبیلوی، مذهبی وعقیدتی وسمتی ویا ازبسا خصو صیات وخصومتهای شخصی وفامیلی وغیره پدیده های تعصب باروتمائیز دهنده بین زن ومادر ؛درگزینش مقام مادری؛ صرف نظر نماید؛ در آن صورت میتواند مقام والای"مادر"را بالای هر"زن" بدون درنظر داشت هرمعیاری تحویل نماید ومادر خطاب کند.)والبته زنانیکه بیشتر با معیار های معنوی آراسته اند وهر گاه انها شخصیتهای مهم علمی -سیاسی -اجتماعی -فلسفی-مردمی -مبارز وفرهنگی ادبی و هنری باشند نیزباید شائیستۀ مادر بودن را بدون هیچ تردیدی داشته باشند. ویا به جرم فعالیتهای سیاسی -اجتماعی وطنپرستانه ودوموکراتیک ترقیخواهانۀ انها؛ در نزد گروهی"جرم بزرگ" تلقی میگردد که بیشتر ازدیدگاه های جانبدارانۀ سیاسی -عقیدتی وغیره روشهای مرز بندی سازی بین زن ومادر مینگرند که بر مبنای این معیارها هر زن را مادر خطاب نموده نمیتوانند!؟ واین درحالیست که؛ بخاطر این معیارها وانگیزها وخدمات ارزندۀ اوزن مبارز ویا دانشمند وطنپرست وهدفمند؛  هرگاه کسی به او مادر بگوید ویا به او حد اقل از لحاظ عاطفۀ انسانی هم حرمت واکرام بگذارد؛  نمیشود که جرم تلقی گردد ویا مرتکب کدام گناهی شود!؟

ث  :  _    ویا حرمت گذاری بمقام زن که اومادر است؛ نیز هیچ کس نمیتواند به بهانه های مختلف وگوناگون سیاسی-اجتماعی واتنیسیتی وغیره بطور آگاهانه ویا نا آگاهانه این حق را از کسی دیگری سلب کند. ویا هم به همین ترتیب؛ عدم حرمت گذاری به مقام زن ویا مادر از جانب کسی یا کسانیکه بر اساس تعین معیار های معینه صورت پذیرد نیزکدام ممانعتی وجود ندارد وباید نداشته باشد!- همچو اشخاص نیز میتوانند به زنانیکه به ذوقها وبه معیار ها وبه برداشتهای شخصی ویا گروهی ایشان که از او زن دارند؛هرگاه مطابقت نداشته باشد؛ بی احترامی کنند وحرمت گذار نبوده زن ستیزی نمایند ویا به او توهین وتحقیر نمایند. ودر جامعۀ قبیلوی بد تر ازآن؛ حتا زن فروشی وتجاوز به زن وازدواجهای اجباری صغیر را نیز انجام میدهند وسنتهای دین قبیلوی نیز از این  پدیدۀ شوم ومنحط حمایت مینماید.ا واین راه را آنها نیز به خود شائیسته وپسندیده تلقی مینمایند.شاید این اعمال نزد گروهی پسندیده باشد وبا لا تر از عرف وسنتهای پسندیده ومقدسات  پذیرفته شدۀجامعه ی قبیلوی باشد!؟- صرفأ برای وضاحت بیشتر یک مثال میزنیم: مارکیتهای زن فروشی ودختر وفرزند فروشی خلاف همه اصول و موازین ؛ حقوق بشر وضوابط ومیثاقهای  پذیرفته شده در مناطق مرزی ولایت ننگرها با پاکستان وجود دارد وقرار نشرات ورسانه های منتشره  ی فرستادۀ اقای "طاهر یونچی"(یازدۀ حمل1392خ)برگرفته شده از ویبلاگ "خوشه" به قلم یک خانم آگاه محترمه "حمیراثاقب" تحت عنوان" فروش زنان در افغانستان" درسایت" آریائی" چنین میخوانیم..."سخن تلخ تر وبسا غیر قابل تحمل است که درمناطق مرزی ولایت ننگرهار با پاکستان مارکیتهای فروش زنان وجود داشته که زن توسط خویشا وندان وشوهران شان به مردان دیگر بمقابل پول ناچیزی به فروش میرسند. این معامله از سالیان دراز به این طرف وجود داشته؛ بزرگان قومی وافراد با نفوذ قبایل مختلف در سرحدات در رونق این بازار تلاش فراوانی را به خرچ میدهند. مناطیقی از مهمند، رودات وبخش اعظمی از ولسوالی شنوار؛ زنان را بصورت انفرادی یا گروهی در مارکیت خرید وفروش زنان آورده وساعتهای زیادی را برسر فروش انان میگذ رانند. زنانیکه به فروش میرسند حق اعتراض یا اظهار نظری در مورد سرنوشت آیندۀ خویش ندارند.وباید بمانند یک کنیز دهان بسته تسلیم سرنوشتی گردند که مردان قبیله اش ویا هم شوهران شان در مورد آنان تصمیم اتخاذ میکنند.بعضأ زنان با دختران شان یکجا بفروش میرسند. قیمت زنیکه (پانزده سال) سن دارد با زنی که(چهل سال) عمر کرده است، فرق داشته؛ واین زنان بر اساس جوانی، زیبائی ودیگر معیار های این مارکیت معامله میشوند.واما دربرخی معاملات هم اینگونه است که حتا پائینتر از نرخ یک گوسفند ویا قاطر به فروش میرسند...."(!) وخام ثاقب به نوشتۀ خود ادامه داده مینویسد: وحتا براساس برخی گذارشها روزانه بصورت میانی؛ دو زن به فروش میرسند... این روند بمثابۀ یک فرهنگ مروج در رسوم این قبایل نهادینه وتثبیت شده است. فروش زنان در این مناطق یاد شده  حکایت از اوج بحران حقوق زنان میکند. غیرت، عزت وناموس داری، قصه ها واستوره پردازیهای کهن در نزد مردان این مناطق میباشد که؛ مفهوم چندانی از لحاظ انسانی برای انها ندارد. این مردان بخود وطریقۀ افکار شان مبنی برفروش زنان به خود حق میدهند. آنرا رواج قدیمی وبا ارزش در خاندان وجامعۀ قبیلوی خود میپندارند.... این رویداد ها مربوط به سال جاری وچند سال قبل نمیشود بلکه این پدیده سالهای متمادی در نظامهای حکومتی در افغانستان مقاوم وپایه دار به روند خود ادامه داده است. اگر در دین اسلام جائیز نیست؛ چرا علمای دین به این پدیده اهمیتی نمیدهند. وبرای محکوم کردن این برده داری به مبارزه بر نمیخیزند.؟ چرا نهاد های مدافع زنان وارگانهای حکومت دربرابر این جرائیم سازمان یافته؛ اقتدار نشان نمیدهند واین مردان زن فروش را به مجازات نمیرسانند؟...زنان این مناطق نیز دارای کرامت انسانی اند؛ ظلم را تحمل میکنند که در تأریخ مظالم انسان شرم بزرگی است....باید دربرابر این این روشهای غیر انسانی مبارزه کرد...."(!!!)-این قضایای موجود نمادی از آن است که با این تلاشها میخواهند زن ستیزی ونظام مرد سالاری را با ننگین ترین وبی شرمانه ترین شکل آن در جامعه هنوز هم با عمق وپهنای بیشتر ان گسترش ونهادینه سازند. درجامعۀ که حتا زن ستیزی به عنعنۀ ان مبدل گردیده باشد ومقام زن و مادری وحیثیت وآبروی زن با فرزندانش در معرض فروش قرار بگیرد ؛  در جامعۀ قبیلوی که نه تنها جامعه ؛حتا برخی روشنفکران پرمدعا ی قبیلوی با  شملۀ بلند خود  نیز به این پدیدۀ شوم حساسیت نشان ندهد وبه آن اهمیت وارزش نیز قائیل نگردد؛ نشاندهندۀ آنست که این پدیدۀ شوم وسیاه اسارت وحقارت ضد انسانی تا چه حدی در عمق این جامعه ی -سنتی-قبیلوی- خرافی ومرد سالاری نهادینه گردیده واز ان با همه خرافات ان نیز با همان قدرت متکی بر ذهنیت کور وبستۀ این جامعه حمایت  میگردد! و در مقابل آن هیچ نوع عکس العملی وو اکنشی از هیچ مرجعی رسمی حتا دینی نیز نشان داده نمیشود وبا سکوت اسقتبال هم میگردد!؟

زن فروشی زمامداران قبائلی:  _    این پدیدۀ منحط  و ننگین وشوم زن فروشی که؛ زن  مقام وحیثیت مادر وناموس را در جامعه احراز مینماید؛ یکی از عنعنه های میراثی طوائیف وباشندگان مرزی بویژه ولایت ننگرها ربا پاکستان بوده است؛ افزون بر برده بودن  وکنیز بودن زن که بهترین نمونه وممثل زن ستیزی ومرد سالاری جامعۀ قبیلوی بوده که؛ غیرت وعزت وشهامت وناموس داری افغانی را نیز سوال برده است.که دین وشریعت قبیلوی نیز در برابر این جنایت وخیانت ننگین ؛ سکوت اختیار مینماید. زیراکه این روش قبیلوی با باور های متحجر و وتاریک اندیشی تیکه داران دین ومذهب وتجاران دینی با ذهنیت کور وبستۀ ان که در خدمت قبیله وقبیله سالاران ان قرار دارند واز همچو نظام برده داری وزن ستیزی ، اسارت وحقارت زن به ارزش یک گوسفند ویا یک قاطر ؛ به خدمت تجاران زن وزن فروشان قرار گرفته واین( تجاران دین و تجاران زن هردو در خدمت یک دیگر وبه حمایت یک دیگرمتکی برسنت خرافی قبیلوی برای بقای خود وجامعۀ قبیلوی خود زیست منمایند وزنده هستندکه به این ترتیب  عکس العمل جامعه را نیز دراین زمینه مهار نموده اند (!))- وبه این منوال ومتکی به این نیروی پرقدرت نهفته در جامعه ؛  امروزمیبینیم که به آسانی  میتوانند در تحقق اصل اهداف جهادی وشریعتی طالبی که تحت رهبری ملا های دیوبندی پاکستانی در حال تنفیذ وتحقق ونهادینه شدن دربین  این جامعۀ بسته وکور سنتی -خرافی قبیلوی با شدت هرچه سریع ونیرومند ان جریان دارد، وبطور همه جانبۀ مذهبی- سنتی- عنعنوی ونظامی وسیاسی نیز حمایت میگردد.وزن که بال نیرومند پرواز تمدن ومدنیت است وکتلۀ عظیمی از جامعۀ بشری را میسازد وبا مردان یکجا تمدن وترقی وشگوفائیها وازادی ودموکراسی می افریند؛باید به زنجیر اسارت وبردگی ودر گروسنتهای کورخرافی-میراثی زن ستیزی ومرد سالاری قبیلوی مقید باشد؛ مردم وجامعه ودر مجموع مملکت از تمدن وترقی محروم وجاهل ومحتاج به نظام فاسد-فاشیستی-خرافی دیوبندی طراز انگریزی برای ابد وابسته بماند؟!. پلانهای شوم وسیاه وعمق استراتژیک پاکستان ووهابیهای عیاش وفحاش سعودی به بسیار سهل واسان نیز تحقق پذیرد وحاکم برسرنوشت خلق این دیار گردد.ا-در اینجا از زن فروشی دوران زمامداران قبایلی که به قلم وحرف خود به صراحت  اعتراف نموده اند به اصطلاح منحیث "مشت نمونۀ  خروار" برای وضاحت بیشتر این مطالب منباب مثال؛ دو زمامدارمشهور ومعروف قبایلی(امیر عبدالرحمان وآقای حامد کرزی) را مثال میزنیم.ا

زن فروشی در دورۀ امیر عبدالرحمان:-   محترم انجنیر غلام سخی ارزگانی از قول مرحوم ملا فیض محمد کاتب موئرخ شهیر کشورکه در کتاب معتبر خود(سراج التواریخ) در مورد زن فروشی ها بیان داشته است به اثار گرانبهای خود چنین نقل نموده است:"...واین ستم را به عظم ان بنیاد نهاد که مردم هزاره چیزی ندارند که کفایت حواله کنند، نا چار دختران را در معرض فروش اورده ، سپاهیان را گرم بازار خرید دوشیزه گان هزاره ساخته وهمچنان زنان رایگان در وقت محاربه بدست اورده بودند.."(1)-این سند معتبر تأریخی بیان کنندۀ انست که چگونه تحت فشارهای سیاسی-اقتصادی ونظامی ومذهبی وتصفیه های قومی، نسلکشیها وبیداد گریها وغارت بنیاد های اقتصادی بی حد وحصر جامعۀ هزاره بوسیلۀ امیر عبدالرحمان  این بخش قابل ملاحظۀ خلق شریف(تورک) ناگزیر میشوند برای زنده ماندن خود که هرگونه امکانات زیست باهمی را محدود وتنگ نموده واصلأ هیچگونه زمینۀ زندگی و امید زنده ماندن را برای شان ممکن نساخته بودند؛ به فروش فرزندان خود مبادرت میورزند. که زمامدار قبیله ،امیر عبدالرحمان به این عمل خود نیز میبالد ومباهات میکند.ا؟- که آقای ارزگانی از قول ملا فیض محمد کاتب در اثر خود  در زمینه چنین اورده است:"...حکم جواز خرید وفروش زنان، پسران ودختران ایشان صادر شده بود وهزاران زن ودختر ایشان به فروش رسید.."(2)-ودر مورد سرازیر شدن دلا لان از هرمناطق کشور به نقل از جلد سوم سراج التواریخ همین منبع باز هم چنین اورده است:"...چنانچه مردم افغان وهند وتورک وتاجیک سکنۀ مردم افغانستان از فروختن پسر ودختر هزاره خبر گردیده،فوج فوج ودسته دسته در هزاره جات رفته از نزد سپاهیان نظام، دختران وپسران را که به 5 روپیه وده روپیه خریده بودند؛ به پنجاه وشصت روپیهمیخریدند وسپاهیان نظام از این منفعت نیک برده  خود را به مردم فایض دیده، دختران هزاره را به زور گرفته به پنجاه روپیه میفروختند وشبها به خانه های هزاره ها در امده پسر های ایشان را بمقابل پدران ایشان به ریسمان بسته به چوب میکشند وزنهای شوهر داررا از نزد شوهرشان از خانه به زور اورده، میگویند که خریده ایم وانرا میفروشند..."(3)- و.....همچنان بخصوص بعد از انکه  مردم شریف وبا ناموس ارزگان در برابر ارتش قوی امیر عبدالرحمان شکست سختی را متحمل میشوند وبه دولت تسلیم میشوند؛ از فقر وتنگ دستی  وغارت هست وبود انها توسط زمامدارقبیله وپایدوان انها مجبور به فروش فرزندان خود مینمایند که ؛انهم خریداری نداشته است.ازقول اقای دای فولادی به نقل از سراج التواریخ را ا قای ارزگانی به اثر خویش چنین ارقام نموده است:"...  مردم زر ولی وزردک ومیر ادینه که قبول اطاعت کرده وبه مساکن خویش جای گزیده اند، از بی بضاعتی وتنگ دستی قوت نشستن وبر خاستن را ندارند وپسران ودختران خود را به یک روپیه میفروشند هم کسی نمیخرد؛ وعلاوه برهمه، بذر زراعت هم ندارند که زمین خودرا کشت نمایند..."(4)- و ازاین هم دلچسپ تر انست که ؛ به غرض تقویۀ بودجۀ نظامی خویش، امیر عبدالرحمان زن فروش، فرمان صادر نمود، تا از خرید وفروش زنان وپسران هزاره(یکی بردهم حصۀ) انرا به خزانۀ دولت بپردازند. ودراین رابطه به امر خود چنین تأکید میورزد:"...ازخرید وفروش دختران وپسران وزنان  هزاره هرکه میخرد، شخص خرنده تومانی دو روپیه، یعنی ده یک محصول بدهد. از این ممر، باوجود صدور امر اقدس، هزاران زن ودختر خرید وفروش شده، یک روپیه عاید خزانۀ دولت نگذاشت..."(5) یعنی این دزد وغارت گر تأریخی تحت عنوان خزانۀ دولت انچه که از غارت ملت بدست می اورد به خزانۀ شخصی خود واریز مینموده است حتا از در امد زن فروشی هم بی بهره نمی مانده است!؟

واقای ارزگانی در مورد فروش زنان وفرزندان افغان در مرز بین افغانستان وپاکستان در مناطق جنوبی کشور از قول محترمه نرگیس هاشمی چنین ارقام مینماید:"...ماهانه چهل وپنج دختر افغانی (16الا25ساله) در کراچی توسط افراد ثروتمند خریداری میشوند.." اخیرأ پدیدۀ فروش دختران توسط خانواده های شان یا شوهران شان در شهرهای مختلف مرزی ابعاد نگران کننده   پیدا کرده  . قربا نیان اکثرأ از خانواده های هستند که؛ در حاشیۀ شهر زندگی کرده   و  دچار فقر  بسیار  شدید استند..."  (6)-

زن فروشی در زمان رئیس جمهورحامد کرزی:-      ازاعترافات اقای کرزی است که از قول خودش در اینجا نقل میگردد:".. که از جمله در یک ولایت حدود پانزده زن به زور از شوهران شان گرفته شده وبه قدرت مندان محلی فروخته شده اند که  شماری از این قدرت مندان در دولت نیز نفوذ داشته اند..."(7)- در اینجا میبینیم که تأریخ حرفهایرا که گفته امدیم  چگونه به اثبات میرساند که میراثهای قبیلوی بین زمامداران بدون تخطی نسل بالنسل وبدون کدام مقاومت وواکنش انتقال ودست به دست میگردند. واین سیاستهای پلید زن ستیزی،ازدواجهای اجباری،تجاوزات جنسی، فروش دختران صغیروفرزندان جوان وفروش زنان نکاحی، بردگی ونسلکشی، وغیره پدیده های شوم خرافی در پس منظر تأریخ حکمروائی این زمامداران اظهر من الشمس است وگامبگام تعقیب میگردد که،بادریغ جامعۀ پشتون مارا مالامال ومتأثر گردانیده است.ا- به گذارش سایت انتر نیتی اریائی-خامه پرس و-بی-بی-سی- از قول بی بی زیور از باشندۀ قریۀ شنواری که توسط شوهر دومش بفروش رسیده است. بی بی زیور میگوید که او از شوهر اولی اش سه طفل داشت وبعد از مرگ وی با برادر شوهرش مطابق به رسم ورواج عروسی نمود وشوهر دومی اش وی را به یک مرد پاکستانی به ان طرف سرحد رسانید. او میگوید؛ وقتی به فروش رسیده بود چهل سال عمر داشت ودر مقابل 120 هزار کلدار پاکستانی به فروش رسیده بود ؛ کلدار پاکستانی پول رائیج مناطق شرقی افغانستان میباشد که مطابق به نرخ تبادلۀ امروز    120 هزار کلدار تقریبأ 1300 دالر امریکائی میشود.اومیگوید: مرد پاکستانی که اورا خریداری نموده بود در یکی از نقاط دور دست پاکستان زندگی میکرد وبرای او ممکن نبود که دوباره به قریه اش بر گردد ونا چار 17سال با وی زندگی نموده ووقتیکه وی پیر وسالمند گردید از طرف شوهرش یعنی مردیکه وی را خریداری نموده بود رانده شد. حالا او میگوید که من روی ندارم که دوباره به قریه وپیش خویشاوندانم بر گردم.زیرا من فروخته شده ام واین یک نام شرم اور برای من است...."(8)- این گزارش میرساند که فروش زنان نکاحی توسط شوهران شان در مناطق شرقی کشورما کاملأ ازاد ومروج بوده وذهنیت جامعه  در برابر ان هیچ نوع عکس العمل انسانی وعاطفی واسلامی ومدنی را نشان نمیدهد وحتا با سکوت از ان غیر مستقیم دفاع نیز به عمل می اید.یعنی مرد سالاران بنابر اعمال وعنعنات ضد انسانی با رضا ورغبت خاص خویش زنان نکاحی خودرا به معرض خرید وفروش قرار میدهند که در این مورد کوچکترین احساس انسانی هم در وجود شان دیده نمیشود واحساس وعاطف کشته شده است. وباز هم ازهمین منبع در این رابطه چنین میخوانیم:"...انیسه عمران رئیسۀ امورزنان ولایت ننگرهار میگوید که وی در ربع اول سال جاری با پنج قضیۀ مشابه روبرو شده است ودر حدود چهل شکایت در این زمینه دریافت نموده است؛ وی میگوید:"...چند روز قبل ما به قضیۀ برخوردیم که؛ یک زن جوان عروسی شده بخاطر جمع اوری چوب سوخت بیرون از خانه رفته بود واین زن در حال جمع اوری چوب بوده که برادرش نزد وی امده وخبر میدهد که اورا فروخته است.ووی باید با کسی که اورا خریداری نموده برود.این زن عذر والتماس میکند تا اورا بگذارد که یک بار به خانه رفته وبه طفلش شیر بدهد ، اما برادرش به وی میگوید که تو برای این کار وقت نداری وتو یک جا با چوبهای که جمع اوری کرده ای فروخته شده ای و....رفیع الله بیدار مسئول کمسیون  حقوق بشر در ولایت ننگرهار میگوید:"..این کار یک فاجعۀ بزرگ برای انعده از اطفال است که بعد از فروش زنان با فامیل پدر شان باقی می مانند. امثال بی بی زیور زنان در مکانهای دور به فروش میرسند وبرای انها غیر ممکن است که دوباره به خانه وکاشانۀ خودبر گردند. این زنان بین پنجاه هزار کلدار الا 300 هزار کلدار پاکستانی؛ یعنی از 530 الا 3200 دالر امریکائی معامله میشوند..."(9)- موجودیت  این نوع تضاد وتفکروعنعنۀ بمثابۀ میراث شوم در جامعۀ قبیلوی-سنتی-خرافی نمایانگر عمق بحران وضع وحالت زن را در قبال سائیر بحرانهای مدهش ونابود کننده دیگر به نمائیش میگذارد که ؛ اثبات کننده ودال برموجودیت اسارت زن وبردگی وزن ستیزی در این جامعه بوده که مجموعأ متراکم شده وزن را در اسارت وازادی زنان ومادران ومقام والای انان را در گروگان گرفته است. از انرو مبارزۀ رهائیبخش ودموکراتیک را بمثابۀ یک رسالت بزرگ تأریخی در برابر همه مبارزین راستین در این راستا برای ازادی ونجات زن از هرگونه  قید ستم وانقیاد بندگی وتبعیض؛ به یک امرقطعی وتخطی نا پذیر وکاملأمشروع وانسانی مبدل میسازد. وبه سخن دیگر؛ در برابر همچو باور ها واندیشه های تاریک عقبگرا وتعصب امیز اسارت زن ومادر؛ تأریخ رسالت بی برگشت ومبارزات بی امان سازش ناپذیر انتا گونیستیک را در برابر تمامی زنان ومادران مردان وفرزندان وهمه افراد جامعه قرار میدهد. که این یک خواست دموکراتیک وهمونیستی یک عاطفه وهمگرائی برای رهائی زنان ومادران بوده که در برابر همه نیروهای متعهد هدفمند ورسالت مند ومبارز، نتنها در سطح ملی بلکه بمقیاس جهانی همه را همسو وهمبسته میسازد، که از جنبش بین المللی زنان اب میخورد.  وبه این ترتیب بجنبش زنان ومادران وبه جنبش ازادیبخش انتر ناسیونالیسم بی المللی زنان جهان باید ارج گذاشت واین جشن بزرگ همبستگی ومبارزۀ زنان ومادران مبارز وطنپرست را نتنها درسطح ملی بلکه در سطح جهانی نیز باید استقبال وگرامی داشت وبه ان ارجگذاری نمود. واما این مبارزه نیز از راه های پر پیچ وطولانی خیابا نهای سنتی-خرافی  جامعۀ قبیلوی عبور مینماید ودر پیشروی مبارزین راستین ان  سدهای بزرگ ودشواری را نیز ایجاد میکند.  واین کارساده وراه ان هم هموارنیست وهرکس هم نمیتواند در این راه قربانی بدهد، ترور فزیکی وتیرور شخصیت را بپذیرد؛ تلخ بشنود ومقاومت نماید وپنجه نرم کند وبه مبارزات هدفمندانۀ خود بیهراس ادامه بدهد وسرانجام افتخارات تأریخی خودرا کمائی کند. زیرا هر گفتار واندیشه وادعا به همان تناسب از خود عمل وحرکت وجنبشی میطلبد. وهرکس باید حرف خود وباورهای خود را در عمل به اثبات برساند وبه کرسی حقیقت بنشاند. وهیچ جیز وهیچ کاری وهیچ خواستۀ ازقبل اماده وتیار شده به دسترس انسان قرار نمیگیرد. یعنی که حق گرفته میشود وداده نمیشود. مرتجعین عقبگرا هرگز دلسوز نبوده اند ونیستند وحتا بیرحم تر ووحشی تر از هرکس دیگر هستند. مبارزین سرسپرده از حرفهای بیهوده وبی مزۀ غرض الود ومرض الود ملوث حسودان و ومنافقین خود محوربین نباید بیم داشته باشند. بگذار که این تنشها وتضاد به هرمیزانیکه عمیق گردد به همان تناسب مبارزات رهائیبش را نیز سریعتر ورودررو تر و روند تکامل وتحول ودگر گونیها را نیز در جامعه  بیشتر تسریع نماید. وباید هر انسان مبارز ومتعهد هرگونه دشواری ونا ملائیمات را با پیشانی باز وبا شهامت بلند بپذیرد واستقبال نماید. واین مطلب نیز بذات خود قانون طبیعت وتکامل را بیا میکند.ا

نقش شخصیت وترور شخصیتها: _ نخست از همه طور موئجز وفشرده  به مفهوم واژۀ شخصیت وتعریف ان باید پیبرد. وشاید هم اکثرأ واغلبأ به این باور باشند که شخصیت سازی وظهور شخصیت طور عمده از دو حالت خارج نباشد. بگونۀ مثال؛  الف: _   شخصیتهای که بزور وزر وقدرت سرمایه ویا با جنایات وفجایع وغارت ونسلکشیها توأم با ظلم واستبداد وبی عدالتیها وبا ده ها اعمال وشگردهای غیرانسانی وضد بشری به ظهور میرسد. و برخلاف ارادۀ مردم به شهرت وقدرت میرسد؛ مانند هتلر، موسلنی، نژاد پرستان افریقای جنوبی ومستبدین اندونیزی ؛ احمد خان ملتانی هند برتانوی،نادر خان دریدونی هند برتانوی ویا وزیر محمد گل مهمند الا حفیظالله امین وحکمتیار وملا عمر یک چشمه وغیره را میتوان طور نمونه مثال زد. که ازطریق کشتارها ونسلکشیها وکله منار سازیها وکوره های ادمسوزی واستبداد وظلم وستم بی حد وحصر ولگام گسیخته ازطریق خونریزیها به شهرت وقدرت رسیده و خود را شخصیت ساخته وبه زور زر وسرمایه ویا به حمایت مستقیم وبه پشتیبانی خارجیها خلاف ارادۀ بالفعل مردم خود به شهرت رسیده  وحتا ازطریق نهاد های مذهبی نیز تأید وبه تمامی جنایات وشخصیتهای کاذب انها مشروعیت داده شده است.ا

 ب : _   و شخصیتها  ی که بشکل طبیعی ان برمبنای معیارهای شائیسته سالاری( مردمی باداشتن پیوندها وسیع تود ای ، درمبارزات رهایئ بخش اجتماعی برای نجات مردم خود از چنگال فقرو مرض بدبختی

بیعدالتیها ؛ظلم واستبداد ونابرابریها وتبعیض ودر برابردفاع از میهن  از تمامیت ارضی واستقلال ضد ارتجاع واستبداد داخلی وخارجی به پاکی وصداقت وخود گذری ووفاداری به ارمانهای خلق خود وده  ها صفت پسندیده ونیکو را دارا بوده که دربین مردم محبوبیت طبیعی پیدا مینماید وبه اراده وبه پشتیبانی مردم ازمیان مردم برمیخیزد وبوسیلۀ مردم به قدرت وشهرت میرسد ومشروعیت مردمی وقانونی حاصل مینماید که این شخصیتها همیشه درپناه امن مردم خود بوده وهیچگاه تیرور شخصیت شده نمیتوانند؛ وهرگاه با دسائیس وتوطه ها وبوسیلۀ زر وزور ترور شخ

صیت شوند باز هم موئقتی است چون دربین مردم خود صاحب اعتماد واعتبار هستند دوباره شخصیت انها احیا میگردد واز حمایت مردمی خود برخوردار میگردند که ده ها مثال در سطح ملی وبین امللی مجود است اگرارقام گردد.ا

ائین حسادت وعیبجوئی:_    یعنی انچه که گفته امد، بیان کنندل عمده ترین مطالب از ائین عیبجوئی وحسادت عناصر حسود ومنفی باف را در همچو موضعگیریها تشکیل میدهد که در گذشته ها هم برعلیه افراد وشخصیقهای مهم سیاسی-اجتماعی وفرهنگی در تحت سیطره جوئیهای فاشیستی رژیمهای تک قومی به ذرایع گوناگون با استفاده از نفوذ وامکانات خود انها را در حاشیه رانده واز نهایت حسادت وبخاطر جا زدن وجای پائی یافتن برای خود علیه انها بدگوئی وتبلیغ وتخریب مینمودند وجلو ارتقاء ورشد انها میگردیدند ویا نام انها را تصادفی میماندند.و از ارتقاء انها حسد میبردند ورنج میکشیدند که چرا  این حسودان پرتوقع  ارتقا داده نمیشدند . باوجود انکه این برخوردها وانتقادات در برخی موارد ودر مورد بعضی افراد صدق هم میکرد؛ اما در بسیاری موارد ناسلم وحسودانه وعقده مندانه برخورد نیز میگردید که به توضیحات بیشترنیاز دارد انیجا گنجائیش ندارد. امروز نیز برخی ازبقایای همان عناصر چه بی طرف یا باطرف؛ ازطریق گروهی نهادی و یا اورگانی ویا میدیاهای تبلیغاتی در هر جا ومقامیکه نفوذ حاصل نموده اند؛ بگونه های رنگارنگ وبا چهره های ارائیشی عین فعالیت وحسادت  وائین تخریبی  وبد بینی ها وکج اندیشیها وکج منشی ها را دنبال مینمایند.که میرزا عبدلقادر ابولمعانی بیدل شاعر-فیلسوف والا سخن معروف ومشهور تورک(برلاس) به این عناصر چنین پاسخ قاطع داده است:  .ا

 فلک کج روشان را به بر کشد بیدل

کسیکه راست بود خار چشم افلاک است

" ابوالمعانی بیدل"

به سخن دیگر هرکسی وهر شخصیتی که به طبع ومیل وذوق همچو عناصر حسود برابر نباشد، بروی حسادتها عقده ها وکاملکسیهای شخصی دیرینۀ ریشه دار خود دست به تخریبات وشیطنت یازیده؛ ده ها وصد ها سوال تخریبی ناسالم ونا وارد بر علیه همچو شخصیتهای موئثربااستعداد وپاک نهاد وراستین وصادق که ازهمان موقفهای اپورتونیستی وابن الوقتی کذشته اش که با هرگونه تن دادن به پستی، صاحب شده بوده ریشه میگیرد؛ وصرف بخاطر جلوگیری از تبارز ورشد شخصیت انها براه می اندازد. وهمچو اشخاص وشخصیتهای قربان شده در حاکمیتهای تک قومی به پیمانه های گونا گون که جلو رشد استعداد های شگوفان وتبارز انها گرفته میشد؛ وهمچو عناصر مخرب در کمین در ان وقتها تحت شعاع رهبری همان رژیمها وبه نفع تحکیم وگسترش فرهنگ حاکم انها قرار داشتند وجز از خود کسی دیگری را در همچو نهاد ها؛ افزون بر نهاد های سیاسی-اجتماعی کلیدی ومهم وحتا درحوزه های فرهنگی هم راه نمیدادند؛ وامروز نیز بمانند گذشته ها عین رفتار وروشهارا ازادانه تروبا دستان باز تر انجام میدهند. وبه عادت وبه ائین ویژه ومیراثی ایشان مبدل شده است. که بصورت مستقیم وغیر مستقیم پیوسته تبلیغ نموده وبه خور مردم میدهند.بگونۀ مثال هرگاه از جملۀ همه نهاد  یک نهاد فرهنگی را در نظر بگیریم به این حقایق مکتوم دست میابیم؛ که متوسل به این روشها ی تخریبی بدون انکه کدام شناختی درزمینه داشته باشند به ذهنیتها میکوبیدند ومیکوبند:   الف : _   که این نویسنده، شاعریا قلم زن نوظهور که ما نمیشناسیم کیست؟! ودر کذشته ها در کجابود که امروز پیدا شده قلمزن وفرهنگی خودرا معرفی مینماید وبه شعر وشاعری ونویسندگی ا غاذیده میخواهد شهرت کمائی کند ویا باز هم به کدام هوای دیگری است وخواب وخیال دیگر میبیند؟! که ( مطلقأ ازحسادت وخود برتربینی وبویژه با پدیدۀ شناخت هیچ شناخت ندارد ؛ ریشه میگیرد که عامل عمده وتعین کننده درهمه خطا ها واشتباهات وانحرافات وبحرانها تلقی میگردد که ،  اگاهانه ویا نا اگاهانه مرتکب ان میگردد!)  دو : _  چرا  درگذشته ها به همچو شهکاریهای ادبی وفرهنگی دست نمیازید واز کجا این استعداد را فورد پیدا کرده است. درحالیکه اورا یک بی استعداد وتصادفی معرفی نموده بودند وحالا به این حد رسیده که شعرهم میسراید ، خیلی دلچسپ است؟!  سه  :  _    واین سوالات را نیز  نه بخاطر سوال وواقعیتهای عینی دیگر؛ بلکه سوالهای کذائی را برای ترور شخصیت او اگاهانه براه می اندازد وبکار میبندد. زیرا او  در اینجا شناخت خوب از او شخصیت دارد واو میداند که همچوشخصیتها در گذشته هم دارای چنین اوصاف واستعداد وتوانائی خوب ومطلوب بوده اند اما در گرو حسادتها، نظرتنگیها وخود خواهیها وخود برتر بینیهای پر توقع واز خود راضیهای همچو عناصر استعداد کش مشتی بیدانش به اصطلاح"خرد بالانشین!؟"  وبلی گوی های از خود راضی صدرنشین پرطمع وپر توقع؛ اسیر کردیده بودند  ویا هم تحت سانسور های شدید غیر دموکراتیک مانع رشد وفعالیتهای باز وتبارز کنندۀ انها میگردیدند. واما برای اغماض وچشم پوشی از این واقعیتها وپنهان سازی اعمال تخریبی حسودانۀ خود علیه این شخصیتهای متبارز وپاک نهاد؛ بویژه بخاطرتبرۀ اعمال وموقف ابن الوقتی-چاپلوسی-ارتجاعی-بلی گوئی ومداحی های خود وبرای مشروعیت بخشیدن به این همه اعمال خود تحت عناوین مختلف فرهنگی ووفعال وفادار وبا اعتماد وسرسپرده وزحمتکش وغیره...!؟ برعلیه همچو شخصیتهای مستحق وقابل رشد تبلیغ وازرشد وتبارز انها ناشیانه وتبعیض امیز جلوگیری مینمودند. وامروز نیز عین روشهارا به چهره های مختلف ودید گاه های دیگری مطرح مینمایند واجرا میکنند!-   چهار  :  _   زیرا تحت عناوین فرهنگی وادیب ونویسنده ومسلکی وتخصصی وبا ده ها نام والقاب کذائی ویا شاید هم واقعی از ان استفاده نموده وبخاطر به حاشیه راندن این استعدادهای مساعد ویا استعداد های قابل رشد به اثر هم چشمیگری ورقابتهای ناسالم حسودانه در ان وقت وزمان نیز ، نقش پررنگ تر داشته اند وامروز که زمینه های سهل هر گونه بدعت کاری ها ،تنگ نظریها وسهولتهای دیگر ازاد بیشتر از هروقت دگر در هرجای از مطبوعات رسانه ها وتارنماها وفیس بوکها مساعد گردیده است؛ وبا سوئ استفاده از ازادی رسانه ها وتار نما ها ومطبوعات به جرم فعالیتهای سیاسی  علیه این شخصیتهای شخیص سیاسی -اجتماعی یا فرهنگی ویا کدام رشتۀ دیگربه تخریبات بیشتری دامن میزنند وهنوز به دوام  همان موضعگیریهای کور ومشروعیت دادن به اعمال تخریباتی خود بیشتر بد گوئی وتبلیغ مینمایند؛ ومذبوهانه تلاش مینمایند بنامهای بی فرهنگ غیرمسلکی وسیاسی دنباله رو وده ها مسائیل  سیاسی- اجتماعی به نرخ روز را نشخوار نموده نا مطلوب ومنفی معرفی مینمایند واز حوزه های فرهنگی وسائیر نهاد های دیگر محروم وبه حاشیه میرانند وبه کارنامه های انها نیز ارزش قائیل نمیگردند.ا

 پنج :  _   وحتا دلچسپ تر از ان هم انکه  دربرخی مناطق درغم وشادی ها ویا در محافل رسمی وشخصی هم تلاش دارند ان شخصیت ها را بی اطلاع بگذارند و به بهانه های مختلف منزوی ساخته و محروم بسازند تا از این شخصیتها نه نامی بماند ونه هم  نشانی.ا-   شش : _    البته تا ان زمان این فعالیتها وتخریبات سالوسانۀ مغرضانه ویا شیطنتها وراپوردهی ودروغ پراگنیها وتبلیغات ذهر اگین این عناصر بزدل وسود پرست اختلاس پیشه؛ کینه توزانه ادامه میابد که با داوریهای بیرحم تأریخ تیز بین وبا قضاوتهای واقعی مردم روبرو گردند ! - چنانچه که امروز مردم وتأریخ بهترین قضاوتهای شفاف وروشنی را روی دست دارند؛ همه حوادث ووقایع نهفتۀ گذشته وحال را انچه که هست غیر جانبدارانه در مورد همه وبطور همه جانبه برملا وفاش میسازد. !-  هفت  :  -   افراد وشخصیتهای گونگونی که در گذشته عمدأ وقصدأ ویا براساس توطئه ها ودسائیس بخاطر تیرور شخصیت وی وجلوگیری از رشد وتبارز استعداد های او به حاشیه ها رانده شده وکنار زده میشدند؛ اکثرأ واغلبأ انها شخصیتهای خوب ومورد قبول ومطلوب وبا استعداد مردمی بوده اند . واما دربرابر مافیای قدرت هرگز نمیتوانستند لب وزبا بکشایند وخلاف دساتیرشخصی زمامدار ویا مسئول نهاد مربوطه کاری را خود سرانه  به پیش ببرند؛  بنابرشرائیط مسلط همان زمانه ها پلۀ های دکتاتوری وتوتا لیتاریستیها همیشه بر دموکراسیها سنگینی میکرد. احساسات وخشونت ؛ مدنییت وروشهای عقلانی  راتحت شعاع قرار میداد وده فاکتها وعوامل دیگری که همه متراکم گردیده بحران می افریدند وشخصیتها را منزوی میساختند وبه دسائیس گوناگون روبرو مینوودند ویا نابود میکردند.واین درحالیست که این شخصیتها همه خراب ونا مطلوب نبوده اند ونیستند. در مورد هرچه وهرکی وهر پدیده باید  به شناختهای دقیق حسابشده وعینی وبه اثبات رسیده  باید دست یازید .ومانند صیاد با تفنگ چره ای همه کبوتر وزاغ وکلمرغ وکلاخ را در یک ردیف نباید شکار کرد ونباید یکجا عام مطالعه وبرداشت نمود. از هر پدیده ؛مطالعۀ مشخص؛ شناخت مشخص وبرداشت مشخص باید داشت وبعدأ بروی فاکتها وواقعیتهای عینی  وهمه جانبه  تصمیم اتخاذ نمود. در فیر های عام بیشتر بیگناهان کشته میشوند ونابود میگردند که ؛ این فرد شاعر بادرد پاسخها را دراین باب روشنتر میسازد:و

 روی نیکوئی نبیند، هرکه نیکوکارتر"

بیشتر ازار بیند ،هرکه بی ازارتر

"-------"

    هشت : _  واما بیائید ببینیم که ؛ عکس دیدگاه های این عناصر مخرب وماجراجوی پرتوقع چگونه است وروی دیگر چهرۀ این عناصر را باید به نمائیش گذاشت؟، میگویند؛ هرکسیکه بیشتر غوغا وقیل وقال وزیاد چیغ میزند ویا به اصطلاح عامه (شلیطه گری وا ویلا  وهیاهومیکند!؟)به همان اندزه خودش گنهکار ومقصرومجرم است وخود این عناصر دارای همچو صفات منفی ونا مطلوب  وبی استعداد ونا توان هستند که برای گم نمودن رد پای خود وتهمت بالای دیگران این همه سر وصدا ها ی کذائی را برپامیکنند.واین یک واقعیت هم هست وبا همچو عناصر هرکس درهمه جا برخورد نموده واکثرأ با ایشان اشنائی دارند.معهذا دور ازامکان نیست که این عناصر متوسل به همچووسائیل وبا تخریب دیگران واتهام بستن بی اساس به انها رد پای جنایات وخیانتهای خودرا گم نموده  واز این راه گناهان خود را تبرئه نمایند. واگر به این شارلتانیها واتهامات وتخریبات شخصیتهای دیگر دست نیازند؛ روشن است که خود انها وموقف انها دران نهاد به خطرمواجه میگردد وزیر سوال قرار میگیرد وبه حاشیه راند میشوند ویا تصفیه میگردند.ا

 نه : -    بیائید کمی علمی تر به این مسئله داخل شویم.   اصل واقعیت اینست که توانائیهای شخصیتهای بااستعداد باعث انگیزش حسادت های عناصر حسود میگردد. یعنی توانائی او باعث ناتوانی عنصر حسود میگردد. به سخن روشنتر، ناتوان وبی استعداد نمیتواند با توانا یکجا باشد،وتوانائیهای اورا با ناتوانیهای خود تحمل کند. وبا اورقابت نماید. از انروناتوان از پشت سر خنجر میزند ودر پیشروی توانا از هرامکانی که برایش  میسر است استفاده برده  چاه میکند.!-وبه اربابان مربی خود خوش خدمتی مینماید تا خودش  از ناتوانی وبی کفایتی خود به  حاشیه رانده نشود.معهذا از استعداد ورشد دیگران حسادت ورزیده رنج میبرد وبرعلیه انها تبیلغ مینماید؛ وصرف به اشارۀ چین پیشانی باداران مربی خود راه میرود وبخاطر خوشی ورضائیت خاطر ایشان باید به هرنوع اعمال وشگردها ی بی وقاردیگرنیز باید  دست یازد  وبه دیگران دام بریزد.ا

  ده  :  _   واز این واقعیت افتابی وانکارناپذیر دیگر نیز نباید طفره رفت که ؛ حکام قبائیلی همیشه تحت عناوین دموکراسی عدالت اجتماعی، قانونیت وامنیت ورفاهیت و...علیه بهترین شخصیتهای سیاسی-اجتماعی- فرهنگی ومردمی از ده ها دسائیس وتوطئه ودوسیه سازیها دریغ نورزیده؛ تیرور شخصیت نموده؛ گروهی را به حاشیه رانده ودرذهن جامعه کوبیده وبدنام ساخته ویا از صحنۀ سیاسی واجتماعی-فرهنگی ومردمی بیرون رانده ویا هم تا سرحد نیست ونابودی فزیکی انها دست یازیده امده اند که؛ تأریخ مملو از فراز ونشیبی از حوادث وقضایا وماجرا های خونباری را بویژه شخصیتهای سیاسی-اجتماعی ملیتهای تحت استبداد را به وضاحت وشفاف بیان میدارد. که ده ها تأریخ واثار معتبر در این زمینه ها بسا به رشتۀ تحریر درامده است وتکرار ان لازم دیده نمشود.ا معهذا چه رسد به انکه حکام قبائیلی زبون  ویا بلی گویان پای دو انها؛ از کارنامه ها وشهکاریهای ادبی وفرهنگی واز مبارزات نستوه  وخدمات ارزندۀ همچو شخصیتها ی راستین مردمی  وصادق ، جز چند بلی گوی ابن الوقت ومرتجع ؛ برای رشد استعداد وتبارز شخصیت  انها دربین مردم ؛ اشتهار نمایند که همه در گرو سانسور های حسودانۀ قبیلوی وقبیله سالاری وبمنظور تحکیم ونهادینه سازی پالیسیهای تک قومی سازی به این شگردها واعمال تبعیضی واستعداد کشیها ؛ واز نفوذ وتبارز همچو شخصیتها به نحوی از انحا وبشکلی از اشکال؛ چه در گذشته و چه درحال؛ از هیچ گونه دسیه وتوطئه دریغ نمی ورزند.ا

 

ادامه دارد......و

جون/4/13

منابع ورویکردها

  انجنیر غلام سخی ارزگانی-قلمرو فروش وخرید زنان شوهردار در شرق افغانستان2012-*-

برگرفته شده از-سراج التواریخ جلد سوم ؛قسمت اول-تألیف: ملا فیض محمد کاتب-سال1372خ-ارگان نشراتی سید جمال ا لدین حسینی-(خلی لله)-چاپ اسماعیلیان-ص325--

 همان ص)382)-*

 همان صص345-)346)-*

انجنیرغلام سخی ارزگانی-(همان)به نقل از کتاب-اغانستان :قلمرو استبداد-تألیف-اقای دای فولادی-چاپ دوم-سال1382-ص-89--*

  همان-به نقل از ازکتاب-ملا فیض محمد کاتب-(همان)ص352-*

انجنیر غلام سخی ارزگانی-(همان)برگرفته شده از سایت -اوج سماع-زنان،شوهرانوکودکان افغان دردام قاچاق-نوشتۀ نرگس هاسمی-*

 انجنیر غلام سخی ارزگانی-فروش اجباری زنان شوهردار درافغانستان-(ویا کشف نوینی دیگری از جنایت در حق زنان)-قسمت اول-سایت کاتب هزاره،المان واریائی و...و-*

  همان- منبع اریائی-اگست/18/12-*

 همان-*


June 5th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي